جدول جو
جدول جو

معنی آیین پرستی - جستجوی لغت در جدول جو

آیین پرستی(پَ رَ)
خدمت با فروتنی. (برهان) :
به درگاه خسرو خرامش کنیم
به آیین پرستیش رامش کنیم.
فردوسی (از بعض فرهنگها)
لغت نامه دهخدا
آیین پرستی
عمل آیین پرست طرفداری آیین و رسم، خدمت با فروتنی
تصویری از آیین پرستی
تصویر آیین پرستی
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پایین پرستی
تصویر پایین پرستی
بندگی، خدمتکاری
فرهنگ فارسی عمید
(رَ)
مطیع. منقاد. تابع. پیرو:
عروسانه بر کرسی زر نشست
شهنشاه را گشت آیین پرست.
نظامی
لغت نامه دهخدا
(هََمْ پَ رَ)
صفت و عمل میهن پرست. وطن پرستی. وطن دوستی. میهن دوستی. وطنخواهی. و رجوع به میهن پرست شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از آیین پرست
تصویر آیین پرست
مطیع، تابع، پیرو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پایین پرستی
تصویر پایین پرستی
اطاعت بندگی خدمتکاری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از میهن پرستی
تصویر میهن پرستی
وطن پرستی وطن خواهی
فرهنگ لغت هوشیار
وطن پرستی
متضاد: وطن فروشی
فرهنگ واژه مترادف متضاد